پرسینگ زیر لب

انسان هایی از جنس دروغ-فرضیه هایی کس شعر,پرسینگ زیر لب,فلسفه هایی ساده برای بیان یک عکس, شهری در گوشه ایی از دنیا- روابط پیچیده ی آدما نیازی به بیان تعداد زیادی کلمه ندارند,ساده تر می شود بیانشان کرد؛خیلی ساده, خیلی روان تا کودکی بفهمد-کودک ها می فهمند- چیزی که آنها را متعجب می کند دلیل این همه دروغ است,این همه روکش,کودکان معنی کاندوم را  نمی فهمند چون نمی دانند بودنشان برای پدر و مادرشان مضر است, یا ایدز را نمی فهمند,چون زنده اند, مهم نیست فردا بمیرند, مرگ را نمی دانند, شاید می دانند, نمی فهمند چرا مردم از چیزی که هست چرا می هراسند...سفلیس هم که خنده دار است...کودکان معنی ضرر کردن را نمی دانند,برنده اند. و ...و  ... و   نمفهمند که چرا جایی در بدن, آدم را جور دیگر میکند, شاید به خاطر بوی بدش باشد,آخر بوی شاش می دهد...انسان ها مجبور به دوست داشتند شدند تا "مجبور" شوند بمانند, چه میداند کسی, شاید انسان دوره ی جفت گیری داشت هر بهار ودوره ی انزال, هر شب جمعه,شاید هم شب شنبه, اما چون انسان, آزادِ غیر قابل کنترل است ,تمام فرماندهان تصمیم بر صلب آزادیش گرفتند...ولی شک نمرد.انسان تا ابد با شک زندگی می کند تا آزادی کاملش, تا از هفت دنیا آزاد شود.یک سری هستند که هستند و آزادند اما چون یک سری دیگر هستند و آزاد نیستند پس همه دچار شک می شوند...کودکان شک نمی کنند, زمانش برسد می شاشند, بعد می خورند, میخندند, می جنگند,گریه می کنند, اما شک نمی کنند...یادم هست کودک بودم که مادرم برایم فاتحه می خواند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظرات