یادداشت شخصی دو

سر کلاس روش تحقیقات...ستیون پلَت از زیبا انگلیسی نوشتن می گه ,

نوک انگشتم می‌سوزه ، و باز مرداب کلماتم خشکیده و ته کشیده،داره زجرم میده،...اذیت می‌کنه،بخار خورشت قیمه دستمو سوزونده، ذهنم  دنبال یه صندلی خالی‌ میگرده واسه فحش دادن اما جای خالی‌ نیست، سالن پر از کلمات شیکو اوتو کشیده ست،زیباست،با چراغهای قرمز،کفپوش نارنجی،صندلی های نرم،برای ما تحت نرم کلماتی‌ که از قعره تاریخ، به امروز آماده اند...جا نیست،باید برم بیرون یه نخ سیگار بکشم،چاره ایی نیست، شاید جایی‌ خالی‌ بشه و یه کس زیبا از بین کلمه‌ها از زیبایی خسته بشه و جای گرم کونشو بده به من، شاید یک روز یه کلمه ی زیبارو جای گرم نقطه ثقل وجودشو بده به من، شاید نده،کون لقش میمونم بیرون تا از سرما بمیرم یا از سیگار.

اما نتیجهٔ کلاس: ما محکومیم به ادبیات، به شیوهٔ مقبول و معقوله ارتباط برقرار کردن،به زیبایی،ذاتاً محکومیم به ستایش زیبایی همانگونه که محکومیم به تولید انبوه، به پورنو و خیانت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

نظرات